مخمس: احمد محمود امپراطور
بر غزل: بانو شگوفه باختري
-----
در سجدگاه و دير و کليسا کسي نبود
در سينه غير اين دل تنها کسي نبود
واسوختم در عالم رويا کسي نبود
"در هيچ جا شبيه تو زيبا کسي نبود
آواره تر به عشق تو جز ما کسي نبود"
-----------------------------------
نام تو يک بهار سخن را بود لقب
چشمان سرمه ساي تو آهوي پر غضب
شعر تو خوش گوار تر از شيرهي رطب
"من مست مست ميشوم از بوسه هاي شب
در خلوتي که، محو تماشا کسي نبود"
-------------------------------------
تابيدهي به کشور دل با صفاي هور
قلبِ هزار همچو مرا کردي ناصبور
جانا چه ميشود کني اين نامه را مرور
"چون باد ها رها شده در دور هاي دور
در اوج يک خيال که پيدا کسي نبود"
------------------------------------
سر را گذاشتم به سري رسم و راه تو
هر جا که باشي اين دل من دادخواه تو
کار دل است نيست در آن اشتباه تو
"تو آب مي شوي به برم, من چو ماه تو
دانم! زلال تر ز تو دريا کسي نبود"
--------------------------------------
کفر است کفر بندهي آن بنده مي شوم
تا در اسارت پرونده مي شوم
با اين که در جهنمي سوزانده مي شوم
"تا مي رسي به خاک تنم زنده مي شوم
باور بکن که جز تو مسيحا کسي نبود"
------------------------------------
اين دل به آسمان خدا بوسه ميزند
محمود بيت نظم شما بوسه مي زند
با صد شکستگي و حيا بوسه مي زند
"هر لحظه نور تو که مرا بوسه مي زند
جز من گلي به باغ شگوفا کسي نبود"
-------------------------------------
يکشنبه اول جوزا 1401 خورشيدي
سرودم
هور- خورشيد، آفتاب
درباره این سایت